در ادامه مطلب

پسرونه:

مسعود_ 20 ساله از شوش دانیال: پروردگارا، مرا بضاعت به قدری است که نمى دانم در حق دوستانم چه دعایى کنم، اما مى دانم که تو از حال آنان آگاهى، پس بهترین ها را بهر ایشان آماده ساز که خزانه تو هرگز تهى نمى گردد./

نقطه قوت من:/

نیما بهمرام از آبیك: نقطه قوت من اینه كه خانواده ام بهم بی نهایت اعتماد دارن و البته من هیچ موقع از اعتمادشون سوء استفاده نمی كنم./

مجید_ 17 ساله از کرمانشاه: نقطه قوت من هیکلمه، تعریف از خود نباشه، ولی 5 ساله مداوم ورزش می کنم؛ عضو تیم بوکس کرمانشاه قطب بوکس کشورم. یا علی!/

سعید زینی وند از ارمو: منو همه تحسین می کنن، اما نه به خاطر نقطه قوت! به خاطر اینکه هر وقت خواستن جایی برن، موتورم رو بهشون امانت دادم!/

طاها: نقطه قوت من باشگاهه پروازه، از بس می رم تو اینترنت وقتی که باشگاه پرواز رو می خونم، بابام می گه آفرین...آفرین... بخون تا یک کم آدم بشی./

حمیدرضا: نقطه قوت من مهارتم در هنرهای رزمیه، به خصوص در كونگ فو. شاد باشید./

مصطفی_ ۱۶ساله از سرخس: نقطه قوت من صبور بودنمه./

مهرداد_ 18ساله از ارومیه: نقطه قوت من شوخ طبعیم، اعتماد به نفسم و خوب درس خواندنمه./

نادر_ 17 ساله: این قــدر بدم می یاد از اینهایی که دماغ می خرن، چسبشو نمی کنن!!/

میلاد نبوی: فکر کنم ما تو نسخه رایگان دنیا زندگی می کنیم، اون قسمت هاش که برای بقیه خوبه برای ما کار نمی کنه!/

امیر از شاندیز: به نظر من عجیب ترین اختراع بشر هواپیما و اینترنت هستش./

علی از تایباد: عجیب ترین اختراع بشر از نظر من همین گوشی موبایله که خیلی سریع می تونه پیامک رو هر جایی برسونه. در ضمن ماه مبارک رمضان مبارک باشه./

محمد_ ۱۷ساله: عجیب ترین اختراع بشر پیام نماست و عجیب تر از اون باشگاه پرواز! آخه هیچ چیز این قدر حرص آدم رو در نمی یاره./

سینا ترکاشوند_ ۱۵ساله: به نظر من عجیب ترین اختراع بشر عبارت اند از: شبیه سازی، ساخت اتم، برق، فضاپیما و ساختن هتل زیر آب./

شهرام از مازندران: خدایا، نمی شد پشه هم مثل مورچه بره کار کنه، خسته بشه بکپه یه گوشه!؟/

سجاد از اصفهان: سلام. در جواب دوستی كه سؤال كرده بود آیا بدن سازی رشد بدن _ به خصوص قد _ رو متوقف می كنه، عرض می كنم كه سن باید بالای 18 باشه تا رشد بدن به طور كامل انجام شده باشه، بعد ورزش بدن سازی رو انجام داد. در غیر این صورت، ممكنه رشد بدن به خصوص قد را كم یا متوقف كنه./

پیمان_ 20 ساله از خرم آباد: سلام به همه بلند پروازی های عزیز. در جواب خانم شیرین از تهران ... بهترین لحظه ماه رمضان عید فطره./

ابراهیم اکبرزاده_ 12 ساله از روستای موچنان: بهترین لحظه ماه رمضان موقع افطار است؛ چون سر سفره خداوند مهمانیم. سوم اینکه باشگاه عزیزم، می دونم پیامکم را درج نمی کنی، پس زنده باد استقلال!!/

توحید_ ۱۷ساله از تهران: فانتزی من اینه که یه سالن پنج برابر استادیوم آزادی بهم بدن تا همه بر و بچه ها و دست اندرکاران باشگاه پرواز رو به اونجا دعوت کنم. اگه می شد، چی می شد؟!!/

مرتضی از هرمزگان: آقام خیلی مرده... سر ناهار دستم خورد به بطری آب، همه اش ریخت تو غذاش. هر کی بود یه چک می خوابوند زیر گوش بچه ا‌ش، ولی آقام نزد... بشقابش رو باهام عوض کرد!/

کیوان از شیراز: دوستی تعریف می کرد: دیشب داداشم تو خواب هذیون می گفت و جیغ می کشید… رفتم تو اتاق، می بینم بابام بالا سرشه!! می گم خب بیدارش کن! می گه بذار کابوسشو ببینه، این همه پول دی وی دی می ده فیلم ترسناک می گیره… بذار سه بعدیشم ببینه!!/

سامان از دوگان: سلام. خانم سمیه، شما سعی کنید با رفتارای خوب و مثبتی که می تونید انجام بدید، برادرتون رو متوجه این کنید که دختر خوب و سربه راهی هستید./

بهروز_ 17 ساله از رباط کریم: از چیزایی که علم فیزیک هنوز نتونسته اثبات کنه اینه که بدن انسان چه جوری ۲ تا استکان چای می گیره و از اون ور ۲ لیتر تحویل می ده!/

داوود: نقطه؟  چین.../

خوشه؟  چین .../

پاور؟ چین .../

گل؟ چین.../

دست؟ چین .../

عرق؟ چین .../

ته؟ چین .../

دامن ؟ چین چین!!/

ببین این چین تا کجای زندگیمون نفوذ کرده!/

شهیاد_ 17 ساله از کردستان: یه عاشق می گه: اگه اتفاقی واست بیفته می میرم، اما… یه رفیق می گه: اگه بمیرم هم نمی ذارم اتفاقی برات بیفته!!! رفیقتم باشگاه پرواز!/

عرفان از مشهد:  آقا مهدی، منظور از سرعت فلش مموری ها اینه که یک حافظه فلش در یک ثانیه می تواند چه حجمی از اطلاعات به کامپیوتر انتقال دهد، که به آن «سرعت خواندن» می گویند؛ و به میزان اطلاعاتی که می تواند در یک ثانیه از کامپیوتر دریافت و ذخیره کند «سرعت نوشتن» می گویند؛ که سرعت نوشتن یک فلش خوب حدود 10 تا 15 مگابایت برثانیه و سرعت خواندنش بین 20 تا 30 مگابایت بر ثانیه است./

یه هم باشگاهی (بچه محل امام رضا (ع)): سوتی ما رو داشته باش... رفتم دفترچه واسه خدمت پست کنم، از من پرسید: متولد چندی؟ می خواستم بگم: 25/4/72 ؛ گفتم 25/4/90 ؛ بهم گفت: تو که هنوز بچه ای، برو 18 سال بعد بیا! آخ نبودین ببینین دوستام که با من بودن، چه قدر به من خندیدن. منم از خجالت هیچی نگفتم و سر انداختم پایین و رفتم بیرون./

سیدرضا_ ۱۴ساله از علی آباد کتول: یه سؤال... کدام حیوان است که اگر حرف اولش حذف بشود، یکی از اعضای بدن می شود. منتظر پاسختون هستم./

شعیب_ 20 ساله از الشتر: بچه ها، چطوره که شعر یا جمله کوتاه های خودمون رو به باشگاه بفرستیم و اون رو به پروردگار یا یکی از امامان معصوممون تقدیم کنیم و هر کدوم از بچه ها در مورد این آثار هنری نظر بدن. نظرتون در این مورد چیه؟ شروعش با یه شعر یا جمله از خودم، اون رو به بوته نقد بذارید : خدایا، طاقچه اتاق را نگاه کن و ببین چه قدر مرتب است. بر طاقچه دلم نگاهی انداز، ویران و ویلان، ویلان یک نگاه!! (تقدیم به آنکه حق را می شناسد، حق شناس خدایم.)/

دخترونه:

زهرا پیریای از بروجرد: پروردگارا، آرامش را همچون دانه هاى برف، آرام و بی صدا بر سرزمین قلب كسانی كه برایم عزیزند ببار./

نقطه قوت من:/

ساجده از کرمان: نقطه قوت من خوب درس خوندنمه، چون همه منو به خاطرش تحسین می کنن./

شیوا سپهوند: نقطه قوت من اینه که دیر عصبانی می شم./

نفس_ 16 ساله از كرمانشاه: نقطه قوت من ادبمه./

مهسا از تهران: زرنگ و باهوش بودن، نقطه قوت منه./

الهام از تبریز: نقطه قوت من داشتن اعتماد به نفس زیادی و حفظ ادب و احترام بزرگترها و درس نخوندن و گرفتن نمره های بالاست. نماز و روزه هاتون قبول حق باشه./

مژگان از دهلران: نقطه قوت من آشپزی عالیمه./

شهره از تهران: نقطه قوت من مرامم و مهربونیمه./

سحر_16 ساله از اهواز: نقطه قوت من شجاعتمه./

زهره_ 18ساله: نقطه قوت من مهربونی و رازداریمه كه همه این ویژگیم رو دوست دارن و به خاطر همین زود با همه جور می شم./

شراره_ ۱۵ساله: نقطه قوتم کشیدن و طراحی نقاشی و خط و سلیقه خوبیه که دارم. آغاز ماه رمضان مبارک باد./

سمیه_ 18 ساله از دهلران: همیشه اولین باری که مامانت صدات می کنه بری واسه شام یا نهار، نرو ... این یه توطئه است، می خوان ازت کار بکشن!!!/

نرگس از همدان: دوست عزیز، قبل از اینکه پیام نمای شبکه دو فکر کنه که باشگاه پرواز رو راه بندازه ما با همه انسان های ایران تو باشگاه رودر رو تبادل اطلاعات می کردیم! بچه ها لطفا یهکم به هم احترام بذاریم بهتر نیست!/

مبینا داوودی: برای سلامت هر کس که درونش داره می سوزه، اما ترجیح می ده لب هاش رو بدوزه، صلوات!/

عاطفه از نور: عجیب ترین اختراع از نظر من تلفن همراه و تلویزیونه. ماه رمضان مبارک/

نفس_ 16ساله از كرمانشاه: عجیب ترین اختراع بشر كار ادیسون بوده و هست؛ چون اگه اون نبود، ما حالا نمی تونستیم با هم پرواز كنیم! دم همه هم پروازی ها گرم!/

یاسمن از همدان: ای باشگاه پرواز، اگه فرهاد شیرین رو یادش بره، اگه مجنون لیلی رو یادش بره، اگه پرنده پرواز رو یادش بره، من هیچ وقت...  پول قبض پیامک هایی رو که برات دادم یادم نمی ره./

تانیا از همدان: تو کلاسمون استاد می گه: چرا سمت راست کلاس همیشه شلوغ تر از سمته چپه !؟ گفتیم: چون وایرلس این ور بهتر آنتن می ده!!! از اون روز، استادمون دچار یأس فلسفی شده!/

ناهید_ ۱۸ساله از بندرعباس: بهترین لحظه برای من لحظه افطاره؛ چون اون دعای موقع افطار و اون حال و هوای سفره افطار رو خیلی دوست دارم و برام شیرین و دوست داشتنیه. التماس دعا/

بیتا از مازندران (پایتخت طبیعت ایران): به نظر من لحظه افطار قشنگه؛ چون پایان انتظاره. /

الناز_ 13ساله: بهترین لحظات وقت سحره؛ چون آدم برای یه روز دیگه ، آماده روزه گرفتن می شه./

سمانه کامرانی از تهران: اینایی که از خیابون یه طرفه رد می شن، هم به چپ نگاه می کن و هم به راست، همونایی هستن که هم از دشمن نارو خوردن و هم از دوست!!!/

ریحانه_۲۰ ساله از تهران: سمیه عزیز (که برادرت اجازه بیرون رفتن بهت نمی ده)، تنها کاری که این مشکلت رو حل می کنه، به دست آوردن اعتماد برادرته. بهش حق بده، اون پسره. مطمئن باش براش مهمی و نمی خواد برات مشکلی پیش بیاد؛ وگرنه می تونست راحتت بذاره و بگه هر بلایی سر سمیه اومد اومد. مطمئن باش دوست داره./

صغری از میانه: سمیه خانم، زیاد ناراحت نباشین. پسرا چون غیرتی هستن، دوست ندارن ناموسشون تنهایی جایی بره. مطمئن باش اگه با مادرت بری بیرون، مخالفت نمی کنه./

سونا کمکی از روستای کلیجه: یکی می ره دکتر، دکتر بهش می گه: بگو آااااا . مریض می گه: دکتر، آی کلاه دار یا بی کلاه؟!/

رقیه از قم: هیچ وقت فرصتش نشد مثل "پول پول می اره" رو درک کنم، ولی قطع به یقین می دونم که خواب خواب می یاره!!/

نرگس_ 19 ساله از قزوین:/

- شما وضعیت تحصیلیتون چیه؟/

بنده لیسانس دارم./

- شما چطور؟/

 بنده فوق لیسانس دارم./

_ و شما؟/

بنده هم شوق لیسانس دارم!!/

مهتاب: سوتی باشگاه رو داشته باش... هنوز نمی دونه که حمیده اسم دختره، اومده تو بخش پسرونه درجش کرده. کلاس آشنایی با اسامی دختران و پسران واست می ذارم، مجانی! ولی لطفا دیگه از این سوتی ها نده. نمی خواد شما هم شنبه هفته دیگه خودشیرینی کنید و پیامک بدید که هر کسی ممکنه اشتباه بکنه. می خواست سوتی نده!! (انجمن حمایت از بچه هایی که پیامکشون درج نشده!)/

عسل_ 18 ساله از تهران: سوتی منو داشته باشین... زنگ زدم تاکسی تلفنی گفتم: منزل تاکسی تلفنی، آقاهه زد زیر خنده و گفت: بله منزل تاکسی تلفنی، منم تازه اومدم به خودم که چی گفتم؟! سریع گوشی رو قطع کردم؛ یعنی از خجالت آب شدم./

زینب_ 20 ساله: مامانم اومده می گه سرویس بهداشتی رو الان جرم گیری کردم و برقش انداختم، ببینم یه نفر رفته دسشویی، قلم پاشو می شکنم !!/

فاطمه مرادی از اراک: آقامهدی، منظور از سرعت فلش مموری، حجم اطلاعاتیه که توی یک ثانیه می شه روی اون فلش بریزی یا بخونی./

کبری از مشهد: دقت کردین !؟ همه بدبختیامون مال خودمونه، به شادی ها که می رسه، می گن بیایید قسمت کنیم!!/

مینا_ 21 ساله: آخه چرا ما دروغ گفتن رو از اول صبح با این جمله آغاز می کنیم: پاشو، لنگ ظهره!/

فرزانه از قزوین: سلام. می خواستم بگم که باشگاه پرواز از اول اسمش پرواز نبود، اسمش تالار گفت و گو بود. هر هفته یه موضوع انتخاب می کرد و بچه ها درباره اون  موضوع پیامک می فرستادند، ولی من اون طوری دوست نداشتم، همه پیامک ها یه جور بود. در حالی که الان توی باشگاه همه چی می شه پیدا کرد: سوتی، لطیفه، داستان، معما، متن ادبی و... باشگاه دوست دارم./

یه هم باشگاهی (دخترونه): سلام دوستای گلم. یه سؤال دارم: آیا واقعا آدم خوارها وجود دارند ؟!/

زهرا_ 18ساله از همدان: باشگاه پروازی ها، لطفا نظر بدید... من یه طرح نو دارم: اینكه عروسخانم ها از لباس عروس های سنتی استفاده كنن! این طوری هم کار جدیدیه، هم گذشته مون حفظ می شه. دوست دارم نظر دوستای گلم رو بدونم./

شیوا از صحنه: سلام بچه ها. یه سؤال... توی ماه مبارک رمضان، خواسته تون از خدا چیه؟ منتظر جواباتون هستم./